گلستان

هى ميگن اين چه كشوريه اين جا نميشه زندگى كرد اينجا فلانه اينجوريه اونجوريه بابا!چقدر غر ميزنين اين همه دليل زيبا براى لذت بردن از اين كشور. يه نمونه اش و مىگم مثلا تو همين مترونشستم وسط صندليها
مثل هميشه توفكرم.يه چيري تو بك گراند تصوير برام جالب توجهه. اره بنده خدا سخت در تلاشه .يك انسان پرتلاش! پس دستش كو؟ اها طفلك دستش و تاسرشونه در بيني مبارك كه چه عرض كنم در مغزخود مي چرخونه! تا بلكه فن سي پي يو رو روشن كنه! واقعا قابل تقديره خصوصا وقتي يه چشمشو جمع كرده ودهنش بازه وصداي نفسهاش مياد نهايت سعي و تلاشش و ميبيني! كافيه تا 12 درجه سرتو به سمت چپ بچرخوني ميبيني كه يكي ديگه از مردم شهيد پرور با موفقيت ششمين ناخن رو هم جويده وبا صداي دلنشيني اونو با زاويه 45 درجه كه بيشترين برد را داره به سمت روبرو پرتاپ ميكنه و نفسي مي كشه وهفتمي رو سريعتر ميجوه ! كليه بغل دستيش رو ديدم . سنگ داره!! اونقدر سنگش بزرگه كه وقتي دهن دره كرد دلم براش سوخت. اما يه چيز جالب نمي دونم چرا دبي ورودي ادما در سمت چپ بيشتر از راسته؟!... وايسا وايسا
اهان فهميدم دليل هم پيدا شد! چگالي ادما در سمت چپ چندين برابر سمت راسته . من از اون خانم محترم خواهش مي كنم براي حفظ سلامتي اين دوستان شريف! كه در اثر رقابت دچار نفس تنگي شدن پياده شه و مسير رو طور ديگه اي طي كنه يا به دو واگن اول بره البته لطفا! يه عروسك زيبا هم ديده ميشه . يه عروسك سفيد شبيه مرغ ! بين پاهاي اخرين نفر. چقدر قشنگه . انگار داره به من نگاه مي كنه. اره سرشو تكون داد به مهدي نشونش دادم . مهدي بحالت اغما رفت! نمي دونم چرا فكر كنم ازشدت خنده بود! يه نفر هم سرشو از پنجره بين دو واگن بيرون كرده ومناظر زيبا ودشتهاي خرم وجويهاي روان وطبيعت دلانگيز داخل تونل رو با ولع تمام نگاه ميكنه وبراي اينكه مناظر دوطرف رو از دست نده با فركانس خوبي سرشو اينور و اونور ميكنه! تو همين اثنا يهو قطار وايساد وبرقهاش قطع شد. هر كس بنابر تخصصش !! چيزي ميگفت . يكي كه از بقيه باهوشتر به نظرميرسيد گقت : فكر كنم چون سرعتش زياد بود وايساد كه بموقع برسه !! يه عزيز هم به ايستگاه مورد نظر رسيده بود و ميخواست پياده شه! ميخواهيم پياده شيم . صداي هم همه مياد . 10-15 نفر جمع شدن و ميگن بايد خوب هل بديم تا بتونيم پياده شبم ما رو هم اوردن توي تيم . كاپيتان جلو بود با مقادير متنابهي شكم ! در باز شد ! صداي چكاچك برخورد شكمها باهم ! در فضا پيچيد . دشمن بد جوري هل ميده ولي ما اسلحمون برنده تره . سريع يه نفراز اون وسطها توكل و زد به بدن و ما پيروز شدبم واز روي نعش مغلوبين ظفرمندانه به بيرون هدايت شديم . ولي نمي دونم چرا انقدر به من نگاه ميكنن ؟! اها چيزي نيست فقط 3تا از دگمه هاي شلوارم در رفته ونصف پيراهنم از شلوارم در اومده بيرون وموهاي سرم همچون شعاعهاي خورشيد در زواياي مختلف قرار گرفتن . عينكم هم تو حالت خوبيه ! راستي من كيف داشتم انگار! اقا جون مادرتون !كيفم و دست به دست كنيد و بديد امتحان دارم. واي خداي من چه بوي دل انگيزي ! بوي بهشت مياد از نوع كانال فاضلاب !ديدين! بريد خدا رو شكر كنيد . تو كجاي دنيا ميتونيد همچين صحنه هاي منحصريفردي رو ببينيد! ابنهمه هيجان

------------------------------------------------------------------------------------------------
فقط واسه اينكه فضاي اينجا يه خورده عوض شه